زیرکی بلقیس (قرآن)در این مقاله از هوش و ذکاوت بلقیس، ملکه قوم سبا در سوره نمل ذیل آیاتی بحث و بررسی میکند. ۱ - شناخت نبوتفلما جاءت قیل اهـکذا عرشک قالت کانه هو واوتینا العلم من قبلها و کنا مسلمین. «هنگامی که او آمد گفته شد آیا تخت تو اینگونه است؟ (در پاسخ) گفت: گویا خود آن است! و ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آورده بودیم!». (مقصود از «اوتینا العلم» بنا بر اینکه قول بلقیس باشد، علم به صحت نبوت سلیمان علیهالسّلام است و مراد از «من قبلها» قبل از شناسایی تخت میباشد و این تشخیص زود و به موقع، بیانگر زیرکی او بود). ۲ - آزمودن سلیمانانی وجدت امراة تملکهم... • و انی مرسلة الیهم بهدیة فناظرة بم یرجع المرسلون. «من زنی را دیدم که بر آنها حکومت میکند و همه چیز در اختیار داشت (مخصوصا) تخت عظیمی دارد. و من (اکنون جنگ را صلاح نمیبینم) هدیه گرانبهائی برای آنها میفرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر میآورند». ۳ - تفسیر آیهملکه افزود: ما باید قبل از هر کار سلیمان و اطرافیان را بیازمائیم و ببینیم به راستی چه کارهاند؟ سلیمان پادشاه است یا پیامبر؟ ویرانگر است یا مصلح؟ ملتها را به ذلت میکشانند یا عزت؟ و برای این کار باید از هدیه استفاده کرد، لذا من هدیه قابل ملاحظهای برای آنها میفرستم تا ببینم فرستادگان من چه واکنشی را از ناحیه آنها برای ما میآورند (و انی مرسلة الیهم بهدیة فناظرة بم یرجع المرسلون). پادشاهان علاقه شدیدی به هدایا دارند، و نقطه ضعف و زبونی آنها نیز همین جا است آنها را میتوان با هدایای گرانبها تسلیم کرد، اگر دیدیم سلیمان با این هدایا تسلیم شد، معلوم میشود شاه است! در برابر او میایستیم و تکیه بر قدرت میکنیم که ما نیرومندیم، و اگر بیاعتنائی به ما نشان داد و بر سخنان خود و پیشنهادهایش اصرار ورزید معلوم میشود، پیامبر خدا است در این صورت باید عاقلانه برخورد کرد. ۴ - ذکاوت و ایمان بلقیسقال نکروا لها عرشها ننظر اتهتدیام تکون من الذین لایهتدون• فلما جاءت قیل اهـکذا عرشک قالت کانه هو واوتینا العلم من قبلها وکنا مسلمین. «(سلیمان) گفت تخت او را برایش ناشناس سازید به بینم آیا متوجه میشود یا از کسانی است که هدایت نخواهند شد. هنگامی که او آمد گفته شد آیا تخت تو اینگونه است؟ (در پاسخ) گفت: گویا خود آن است! و ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آورده بودیم!». بعد از آنکه ملکه سباء نزد سلیمان آمد از طرف سلیمان به او گفتند: (آیا تخت تو اینطور بود) و این جمله، یعنی جمله (اهکذا عرشک) کلمه امتحان است. و اگر فرمود: (اهکذا عرشک - آیا این چنین بود تخت تو)، و نفرمود: (اهذا عرشک - آیا این است عرش تو) برای این بود که تخت را بیشتر مجهول و ناشناخته کند، لذا از مشابهت این تخت با تخت خود او در شکل و صفات پرسش نمود، که معلوم است این گونه سوال در ناشناخته کردن تخت، موثرتر است. مراد از اینکه گفت (گویا این همان است) این است که: این همان است و اگر اینطور تعبیر کرد، خواست تا از سبک مغزی و تصدیق بدون تحقیق اجتناب کند. ۵ - پانویس۶ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۲۸۷، برگرفته از مقاله «زیرکی بلقیس». ردههای این صفحه : بلقیس | موضوعات قرآنی
|